• وبلاگ : يلدا ستايش
  • يادداشت : ترانه برا جانبازاي شيميايي كمه...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    از رخسارش پيداست که خسته شده !

    کلامش بوي رفتن مي دهد ..

    و در نگاهش نشاني از بي خوابي روح او

    در مدت زمان نه چندان طولاني عمرش يافت مي شود ..

    چيزي نمي گويم !

    زيرا ديگر کلامي باقي نمانده ..

    و فقط مي توانم

    نگاه کنم !

    و گوش کنم ..

    سلام

    خدايا انسان بودن وانسان ماندن چه دشوار است

    وچه رنجي ميبرد انكه انسان است واز احساس

    سرشار است

    + ali 

    salam mer30 ke bloge man sar zadi weblage ghashangi dari ehet tabrik migam

    byebye bazam behem sar bezan bye

    سلام

    شعر معروفي هست كه نشون دهنده تبع لطيف شاعره.

    خوب كسي كه بوي خدا رو در آسمون حس كرده باشه بايد هم چنين باشه.

    انشاءالله كه ما بتونيم قدر بدونيم و با اعمال و رفتارمون راهشون رو زنده نگه داريم.

    موفق باشيد

    يا علي

    سلام خوبي يلدا جان اومدم براي برا آخر بهت سر بزنم دوست گلم وبت مثل هميشه زيباست [قلب]خيلي قشنگ مي نويسي ...خوب ديگه من بلد نيستم زياد تعريف و تمجيد کنم اما ميگم ...مهشره ....ادامه بده وستات ر تنها نزار....خوب منم يه رفتني هستم بايد برم...اگه مي موندم بايد چه دير و چه زود بازم مي رفتم ...اين وبلاگ رو براي عشقم مي نوشتم و اين همه مدت رو انتظار کشيدم که بياد اما نشد نيومد خسته شدم خسته از انتظار.....[گريه]گريه امونم نميده وقتي دارم برات اينا رو تايپ مي کنم....بازم به نوشته هاي قبيل منم سر بزن ...براي آخرين بار که آپ کردم ...دوست داشتي بيا.....اينم براي همه دوستان مي خوام بفرستم بخونش آخه ماجراي من شبيه اينه:::::::::::::


    تقديم به آنهايي که ادعا کردند و خيلي ساده کنار کشيدند...............?!!!!

    نمي دونم که تـو رو نفرين کنم يا اين دلم نمي دونم که تو حل مشکلي يا مشکلم با تـــو عاشقانه بودم پس چرا ...!!!؟حسرت يک روز عشق موند تو دلم ...با تــو يک
    شاهنامه بودم نه 1 غزل با تــو رود خونه بودم نه يک قنات يه روزي مـــن و تـــــو بوديم و حالا ...من و تنهايي و يک عمر خاطرات
    تــو رفتي و سهم ما سفر شد دل آروم ما در به در شد ندونستم چرا مرغ عشقم توي عاشقي بي بال و پر شد..توي اين غربت پر گرگ و هراس دارم عين ماهيا
    جون مي کنم خسته ام از تظاهر ايستادگي جاي دندون 1000 گرگ به تنم ..نه کسي مي دونه که من چي ميگم
    نه خودم دونستم که عيب کار کجاست تا به هر کي مي گي عـــــــــــــاشــــــــــــقــــــــــــي چيه؟ميگه بگذر عاشقي تو قصه هاست
    چـــــــــــــــــــرا رفتــــــــــــــي ...چــــــــــــــــــرا تنهــــــــــــام گـــــــــذاشــــــــــتـي ......مـــــــن فـقــط تــــــو رو داشــــــــــتـــــــــم

    ديربازي ست كه فرياد كنان
    تك تك پنجره ها را زده ام
    و به گوش همه مردم شهر
    خبر از رفتن آن چلچله هايي خواندم
    كه زماني نزديك
    لانه كردند در انديشه شهر
    و زمين تا آن روز
    اينهمه حوصله را ياد نداشت
    و نديدند كه در همهمه چلچله ها
    آفتابي دل آفت زده شان را پر كرد
    و شب خاطرشان روشن شد
    مردم شهر گمان مي كردند
    تا ابد چلچله ها مي مانند
    و نمي دانستند
    وقتي از دورترين خانه شهر
    سوز سرماي زمستان آمد
    عشق در قلب پرستوها مرد
    و شبي
    در پس غفلت انديشه شهر
    وقتي از خاطره چلچله غافل بودند
    ديو شب با سپر سوز زمستان آمد
    و همان شب يكي از چلچله ها
    چشم بر هاله خونبار افق دوخته بود
    و پريد...
    ديربازي ست كه فرياد كنان
    تك تك پنچره ها را زده ام...
    در هجوم نفس سرد زمستان
    دل من مي لرزد
    آخرين چلچله هم پر زد و رفت
    وقت رفتن ديدم
    چشم بر هاله خونبار افق دوخته بود
    آي اي مردم شهر
    در افق هاله اي از آتش و خون مي بينم
    روزي از شهر شما خواهم رفت

    ...........

    شعر بسيار زيبايي بود

    شعر بالا هم در وصف همون جانبازان عزيز شيمياييه

    سلام.

    خسته نباشي .

    up kardam

    byeee

    up kadam bo0do0000

    bye

    kho0shal misham bye

    salam ......up kardam....bodo

    در ضمن

    مرسي كه به منم سر زدي

    sallam yalda khano0m webeto0n kheyli kho0b bo0d

    kheyli ham gamgin

    kheyli

    ببخشيد من همون a_moon_boy هستم يادم رفت که مشخصاتم را بنويسم دوباره نظر دادم باباباي
    سلام ممنون كه يه سري به من زدي و اميدوارم كه بازم ببينمت.شعرت بسيار زيباست به نظر ما بيشتر از اينا به اين دلاورا بدهكاريم و الان كاري جز دعا بر نمياد از دست ما من به شخصه از خودم خجالت مي كشم كه نتو نستم برا ي اين بزرك مردا كاري انجام بدم ..................

    شعر اول روقبلا خودم آپ كرده بودم تو بلاگ قبليم اما اسم شاعرش رو نمي دونستم چون تو يه برنامه شنيده بودم و ضبط كرده بودم و اشعر شكا با همه كمي ها و كاستي ها قشنك بود يعني بلاشي كه كرده بوديد براي بيان اون قشنگ بود

       1   2      >