• وبلاگ : يلدا ستايش
  • يادداشت : ترانه ....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 33 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    همه اولياي خدا در عصر خويش و در ميان معاصران خويش غريب بوده‌اند، و واي بر ما اگر اين ولي خدا نيز در ميان ما غريب باشد، مگر نيست؟ آيا ما به راستي دريافته‌ايم كه او كيست و چه مي‌گويد؟ آيا ما به راستي سر به فرمان او سپرده‌ايم و ديگر خودي درميانه باقي نمانده است؟ ما را با فلك‌زدگان راهي طريق هوي و هوس كاري نيست. آنان اين كشتي طوفان زده اقيانوس بلا را جزيرة غفلتي انگاشته‌اند، امن و امان، جاودانه و بي‌تاريخ، مگر اين سينه خاكي در دل اين آسمان لايتناهي، كه محضر خداست، به ناكجاآبادي بي‌خدا رسيده است. روي سخن من با آنان است كه هنوز محفل انس را رها نكرده‌اند، آنان كه هنوز دغدغه مرگ و معاد دارند و در انتظار موعودند واي بر ما اگر اين وصي خدا نيز در ميان ما غريب باشد... و مگر نيست؟مگر نه اينكه ما در انتظار بوده‌ايم در انتظار طالوتي كه در اين عصر حاكميت سفلگان علم ستيز بردارد با جالوت،‌ در انتظار پير فرزانه‌اي كه در اين عصر جاهليت ثاني، از باطن يا ظلمات راهي به چشمة حيات بيابد؟ او آمده است آن كه مردانگي طالوت را با فرزانگي جمع دارد. اما آيا ما را آن اطاعت و شجاعت هست كه در كار او صبر ورزيم و در برابر امرش عصيان نكنيم. هرچند با عقل ما سازگار نباشد؟

    پاسخ

    ببخشيد که منظورتونو متوجه نشدم.... ولي با يه نيمچه ترانه...اخدا اين نزديکياس ... تو خودم... دوروبرم پشت پر چين دلم ...تو خيال و باورم پشت دلواپسيام...وقتي غصم ميگيره وقتي لحظه لحظه هام رنگ ماتم مي گيره خدا مي خنده بهم ...ميگه از خودم بخواميگه هيچوقت دلتو نده به غريبه ها مهربون مي خواي؟ منم ...حرفاتو به من بگو يه غريبه واسه تو نميذاره آبرو خدا تو خنده هامه ...ميون گريه هامه توي هر حالي باشم اون هميشه باهامه فرصت گريه ميده ...تا دلم خالي بشهاشکامو پاک ميکنه ...دس به قلبم مي کشه