از رخسارش پيداست که خسته شده !
کلامش بوي رفتن مي دهد ..
و در نگاهش نشاني از بي خوابي روح او
در مدت زمان نه چندان طولاني عمرش يافت مي شود ..
چيزي نمي گويم !
زيرا ديگر کلامي باقي نمانده ..
و فقط مي توانم
نگاه کنم !
و گوش کنم ..