نياز از من شکوه ناز از تو
نگاه از من قد طناز از تو.
مرا از چشم مستت داستانهاست
خمارين نرگس شيراز از تو.
صدايم کن که در پايت بميرم
زمن جان دادن و آواز از تو.
مرا عطر نفسهايت جوان کرد
عجب کي باشد اين اعجاز از تو؟
لبانت مرغ جان را نغمه آموخت
که شد طبعم سخن پرداز از تو.
نگاهي کردي و صد راز گفتي
ز چشمانت سخن ايجاز از تو!
تو مرغ عشقي و آغوش من باغ
پرت نازم بيا پرواز از تو!
دو چندان مي شود شوق نيازم
اگر بينم هزاران ناز از تو.
مرا غير از تو در سر قصه يي نيست
مگر گويم حکايت باز از تو!