سلام يلدا خانم
دوست عزيز دلم بود که بي دوست نمانم هرگز....چه توان کرد که سعي من و دل باطل بود....شهر من غربت ديارم بي کسي....اندکي پايين تر از دلواپسي....چند متري مانده تا آوارگي....ده قدم بالاتر از بيچارگي....جنب يک ويرانه مي پيچي به راست....مي رسي در کوچه اي کز ان ماست....داخل بن بست تنهايي و درد....هست منزلگاه چندين دوره گرد....خسته و وامانده از اين ماجرا....در همان اطراف مي بيني مرا.
تبريك مي گم سايت زيبايي را انداختين. درگلگشتي جانانه حذي وافر بردم .
به منم سر بزنيد ممنون مي شم .