ترانه ....
سلامی به گرمای دست تو دوست
تصمیم داشتم حذفش کنم
من بنا به اقتضای طبع خودم ترانه رو واسه موضوع وبلاگم انتخاب کردم
وبنا به دلایلی باید از ترانه بگم و ترانه بنویسم
چون این آدرس رو جلد کتابم هست
دو تا ترانه تقدیمتون می کنم
از مجموعه ترانه ی عروسک تنهای
«از چشت افتاده دلم»
از چشت افتاده دلم پاک منو بی خیال شدی
واسه دل صاف و صادقم آرزوی محال شدی
حالی نمی پرسی ازم فکر می کنی نوبرشه
تو هم خیات کردی چشات تو خوشگلی آخرشه
بمونه بین خودمون اونقدا تحفم (تحفه ام) نبودی
یه وقت بهت بر نخوره اون که می خواستم نبودی
برا کی داری پز می دی من تورو خوشگل می دیدم
اونجوری که دلم می خواس نقش تورو می کشیدم
یه جور باهام حرف می زنی انگاری شازده با گدا
هی خودتو لوس می کنی برا دل عاشق ما
کی غیر من هس که همش لی لی به لالات بذاره
وقتی براش ناز میکنی یه بند بگه دوست داره
از چشت افتاده دلم لهش نکن زیر پاهات
خودت می دونی غیر من هیشکی نمونه برات
«مغز تو شستشو دادن»
مغزتو شستشو دادن انگاری
دیگه می ترسی بگی دوسم داری
کاش می تونستی یه دفه بد بشی
به راحتی از رودلم رد بشی
کاشکی تو هم یه قلب سنگی داشتی
یه چیزایی غیر قشنگی داشتی
تو خالی بستن تو مرامت نبود
تو دل شکستن تو مرامت نبود
مغزتو شستشو دادن گمونم
ازم نخواستی که باهات بمونم
مگه دیگه مث تو پیدا میشه
میون این ترانه ها جا میشه
نیومده زودی فلنگو بستی
نفهمیدی چیو زدی شکستی
غرور صاف شیشه ایم لگد شد
دلم مسیر غصه رو بلد شد
مغزتو شستشو دادن حسابی
انگاری هیپنوتیزم شدی، تو خوابی
چقد لب پنجره گریه کردم
بی معرفت نگفتی برمی گردم
ثا نیه هام اسیر اشک وآهن
طفلکی این چشا همش به راهن
دلم برات پر می زنه هنوزم
دارم تو حسرت نگات می سوزم
مغزتو شستشو دادن انگاری
چیه؟! می ترسی بگی دوسم داری
امیدوارم پسندیده باشی...
یلدا ستایش