سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا ستایش

مرتیکه ی شموتی باز

ببخشید که نمی تونم خوب بنویسم

اصلا حرف قشنگم نمیادفکرم خیلی آشفته س

شرمنده

بی چشمو روی عوضی

مرتیکه ی شموتی باز

نمی تونی خرم کنی

با حرفای صدتا یه غاز

قاتل حسّ و عاطفه

منادیه دوز و کلک

دیگه مهم نیسّی برام

می خوام نباشی به درک

پا توی کفش من نکن

یه وقت دیدی کفری شدم

یه وقتی قاطی کردمو

یه کار دادم دسّ خودم

یه روزی بود می خواسّمت

اما تو پشت پا زدی

تا انتهای عاشقی

نیومدی و جا زدی

دخیل شدم به خوبیات

ولی دریغ کردی ازم

پنجره باقی موند و من

با یه بغل غصه و غم

دل سیاهت... بی مرام

قدر دلم رو ندونس

بیا و لطف کن و دیگه

پیغام تازه نفِرِِِِس

ببخش اگه یه عالمه

حرفای بد بهت زدم

تقصیراباشه گردن

خستگی و حالِ بدم

یلدا ستایش


+ نوشته شده در یکشنبه 85/9/12ساعت 11:11 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |