سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا ستایش

خدا حافظی

همیشه گفتنو میگن که سلام یه اتفاقه اما خداحافظی یه قانون نمیدونم چرا این قانون

هیچوقت واسه دل من قابل اجرا نبود دلم هیچوقت قانون خداحافظی رو

تصویب نکرد هیچوقت جرات اینو که بگم براهمیشه از

یه چیزی یا یه کسی خداحافظی می کنم نداشتم

شاید به خاطر اینه که خیلی ضعیفم ...

حالا شما با دوتا ترانه ی خداحافظی چه طورید؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

تو رو دوره می کنم شبی هزار بار... نازنین

دس از این بهونه های تازه بردار... نازنین

موقع خدافظی چشمامو بستم... نبینی !

قطره قطره از تو ...تو خودم شکستم.. نبینی !

می دونستم که دل شیشه ای تو میشکنه

می دونم هرچی سرم میاری از روخواستنه

تو زیادی برامن ...مث یه دریا واسه حوض نقاشی

تو برای من فقط باید یه آرزو باشی

که تورو فقط تو رویا ها ببینم همیشه

به خدا بگم: "میخوامتو بگه: "نه نمیشه"

تو کجا و این منه خسته و درمونده کجا ؟

تو کجا و این منه از همه جا رونده کجا؟

حیفه دسّای سفیدت به سیاهی برسه

مرگ شبگرد غزلمرده الهی برسه

تو زیادی برامن ...مث یه دریا واسه حوض نقاشی

تو برای من فقط باید یه آرزو باشی

 

............................. 

اینم یه خدا حافظیه دیگه

.................. 

تاخدا حافظی از تو رمقی نمونده تو من

نمی دونی که چه سخته غم از تو دل بریدن

باورم نمیشد اینو که قراره بر نگردی

تو با یه شرط محالم منو دلخوشم نکردی

وقتی نبضم از جدایی داش می افتاد به شماره

کاش می شد چشات به قلبم بگن آره.... بگن آره

غم نشست کنج اتاقو منو بارونزده می خواس

رو دلم داغ غزل بود می دونس پرم از احساس

غم شبونه گریه هامو با خودش کشون کشون برد

جایی که ذوق ترانه.... توی ذهن کاغذا مرد

وقتی نبضم از جدایی داش می افتاد به شماره

کاش می شد چشات به قلبم بگن آره.... بگن آره

وایسی روبه روم یه لحظه بشه دساتو بگیرم

تو همون لحظه ی آخر تا بگی... بمیر.... بمیرم

چه شیرینه قصه ای که بخواد آخرش تو باشی

خوش به حال اون دلی که همه باورش تو باشی

وقتی نبضم از جدایی داش می افتاد به شماره

کاش می شد چشات به قلبم بگن آره.... بگن آره


+ نوشته شده در پنج شنبه 85/6/30ساعت 5:41 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |