سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستای

 

میلاد عشق و عاطفه بر همگان مبارک

 

 

تو هرم خستگی هام

دلت میسوزه از درد

همیشه غصه ی من

خسته و دلگیرت کرد

 

دسّای پینه بستت

دارن میدن گواهی

بعد خدا همیشه

تو تنها تکیه گاهی

 

بهشت کمه برای

اینهمه مهربونی

به خاطر دل من

پیر شدی تو جوونی

 

تو معبد ترانه

تو معدنی از الماس

الهه ی محبت

تو چشمه ای از احساس

 

می جوشه توی قلبت

غزل غزل محبت

بزرگترین عشقی که

ختم نمیشه به نفرت

(یلدا ستایش)

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش 

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

 یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

 

خیلی وقته که به روز نکردم وبلاگمو

امروز یه روز ِ دیگه س

یه روز ِ تلخ ِ بی تو

من تو رو کم آوردم

قصه شروع شد از نو

 

آره باز کمت اوردم امیدوارم تو این نوشته حرفمو بخون

خیلی وقته گذشته ولی هنوز یادمه

کاش دچار فراموشی میشدم

از اینکه هستی و مهربون نیستی دلگیرم

از اینکه می فهمی و نمی بخشی دلگیرم

کاش برات اهمیت داشت !!!!

 

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش 

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

 یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش

یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش یلدا ستایش


+ نوشته شده در سه شنبه 87/4/4ساعت 12:0 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

عروسک تنهایی و سکوت کن

این روزا یه کم سرم شلوغه  و فرصت کم

ببخشید که دیر به دیر آپ می کنم و به خیلی از دوستام نشده که سر بزنم

__________________________________________

 

اولین مجموعه ترانه های من با نام عروسک تنهایی

با یه کم تغییر داره تجدید چاپ میشه با همون طرح جلد

که کار زیبایی بود از دوست خوب خانم زهرا میرغنی

 

__________________________________________

 

و در گیر چاپ مجموعه ی بعدیم با عنوان سکوت کن هستم طرح جلدی  از جناب هومن حجتی که واقعا دستشون درد نکنه خیلی طرح زیباییه

 

آماده ی کارو براتون به نمایش میذارم

 

این مجموعه خیلی با مجموعه ی قبلی تفاوت داره از لحاظ فن بیان

بیشتر سعی کردماز ترانه های استفاده کنم که

ملودی پذیر باشن

__________________________________________

 

و در آخر____________________________________ از شاعر بزرگ ایلامی جناب جلیل صفر بیگی

به خاطر مجموعه ی رباعی ِ انجیل به روایت جلیل که لطف کردن و برام فرستادن

تشکر می کنم

و

براشون موفقیت آرزو می کنم

_________________________________________

 

چند بیتی از مجموعه ی سکوت کن

تقدیم چشمهای تو

 

سکوت کن … سکوت تو

از جنس زخمی ِ صداس

سکوت کن … سکوت تو

با لهجه ی شب آشناس

 

بذار تا بالِ زخمی ِ صدا

بپوسه ……..تو قفس

بذار تا هذیون غزل

آروم بیفته از نفس

 

شبگریه هارو خط بزن

از خاطر ِ هر پنجره

فرصت بده تا لحظه ای

دلخستگی یادت بره…..

…………………………….

 


+ نوشته شده در سه شنبه 86/8/29ساعت 9:55 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

ناب... خودِ آفتاب

خیلی وقت بود که دستم به سمت نوشتن نمی رفت نمیدونم چرااینقد با خودم غریبه شده بودم دیگه به جای اینگه خاطره هارو تو ذهنم نگهدارم مواظبم که از لحظه ها چیزی تو ذهنم یادگار نمونه که بعدها با مرورش از خودم فرار کنم ولی مگه میشه این خاطره ی تلخ ُاز یاد بردو به فراموشی سپرد مرگ شاعر لحظه های من!

هی با خودم کلنجلز می رفتم که بنویسم یا ننویسم

 

در خواب شبی شهاب پیدا کردم

در رقص سراب آب پیدا کردم

این دفتر پر ترانه را هم روزی

درکوچه ی آفتاب پیدا کردم

 

یادش بخیر خانه ی آفتاب  از دلنوشته های تو نام گرفت

هر محفل با بغلی شور وشعر ناب تو مهیای غزل شدن و بی بدل شدن می شدیم

هنوز هم ...

یک کلبه ی خرا ب کمی پنجره ....

چقدر خراب....

 چقدر ناب.....

چقدر آفتاب....

 

مگه میشه این تلخ لحظه رو از یاد برد

 

 

 

این ترانه بوی نان نمی دهد !!!!!

 

 __________________

 

تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم

بغضم امان ندادو خدا... در گلو شکست

 

خداحافظ .............................


+ نوشته شده در یکشنبه 86/8/13ساعت 5:37 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

چراغ چشم تو

 

 

تو کیستی که من اینگون بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

بِسان قایق بشکسته روی گردابم

 

تو در کدام سحر؟!

بر کدام اسب سپید ؟!

تورا کدام خدا ؟!

تو از کدام جهان ؟!....

.......

من از کجا سر ِ راه تو امدم ناگاه

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین... آه

مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه

 

کدام نشاء دویده ست از تو در تن من

که ذره های وجودم

تو که می بینند

به رقص می آیند

سرود می خوانند

 

 

چه آرزوی محالی ست زیستن با تو

مرا همین بگذارند یک سخن با تو

 

به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر

به من بگو که برو در دهان شیر بمیر

 

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف

ستاره هارا از آسمان بیار به زیر

 

تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه

صبر نخواه

که صبر را ه درازی به مرگ پیوسته ست

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

تو دور دست امیدی و پای من بسته ست

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو سبز است و رته من بسته ست

 

این شعر زیبا از فریدون مشیری  شاعر خوب معاصرمونه که من خیلی نسبت به کارای ایشون ارادت دارم

امیدوارم شماهم لذت ببرید


+ نوشته شده در پنج شنبه 86/5/25ساعت 11:1 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

وب سایت شخصی یلدا ستایش

در وب سایت شخصی یلدا ستایش

منتظرتون هستم


+ نوشته شده در چهارشنبه 86/5/17ساعت 10:49 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

گاهی نگاهی

با نام تو را عشق آغاز شود

شب با نفس سپیده آغاز شود

با نام تو ای بهار جاری در جان

یک باغ گل محمدی باز شود

 

( سیّد حسن حسینی )

 

در لحظه لحظه هایم

در جسمم.... در جانم جریان داری

عطر یادت.... قشنگِ نامت

همواره آرامبخش روح بیقرارم بوده

و هست

و خواهد بود

 

تو از جنس بارون

تو از جنس شبنم

تو پاک و زلالی

تورو دوست دارم

 

نگاتو بتابون

به قلب حقیرم

بذاربا توسل

به تو جون بگیرم .....

 

سه شنبه دورکعت عشق

دورکعت نیاز

دورکعت ناز

دورکعت نماز

ایّاک نعبد وایاک نستعین ....

تنها تورا می پرستم وتنها از تو یاری می جویم

تنها تورا دوست دارم و تنها دوستی تو را دوست می دارم

 

 

سه شنبه  سه شنبه سلامی دوباره

یه قلب ِ که جز تو امیدی نداره

 

عریضه نوشتم  بخون نامه هامو

تو هررکعت عشقت شنیدی صدامو .....

 

ازتومال و مقام نه.... از تو دنیا   نه .... از تو فقط گاهی نگاهی

 

 

 

 


+ نوشته شده در شنبه 86/5/6ساعت 3:58 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

سجده گاه لاله

این ترانه رو به پیشنهاد یکی از دوستان برای صداو سیمای قم ( سیمای نور)

 کار کردم امیدورارم مورد پسند واقع بشه

 _______________________

 

سجده گاه ِ لاله

 

وقت التماس ِ بارون      وقتِ تابش ِ ترانه س

لحظه ی پاک ِ نیایش     یه شکوه ِ عارفانه س

 

میشه آهنگ اذونُ     از رو هر مناره ای چید

میشه پر زد تا سپیده    میشه قد کشید تا خورشید

 

حرم ِ بی بی ِ عالم    خواهر ِ امام ِ هشتم

دلخوشیهای همیشه    به دخیل و نذر گندم

 

شورو شوق و التهابِ     کفترای دور ِ گنبد

تو هوای این حوالی      عشقو خوب میشه قدم زد

 

وقت استجابت دل     تو زمینو آسمونه

توی جمکرون ِ دنیا    هر سه شنبه گلریزونه

 

اینجا سجده گاه ِ لاله   اینجا سر زمینه یاسه

شهرِ خون شهرِ قیامه   شهر ِ قم  شهرِ حماسه

 

حامیه وراج  ِ انسان   انتشار ِ علم  و ایمان

یه نگین ِ بی نظیره    واسه انگشتر ِ ایران

 

 

این ترانه توسط آقای فضل الهی آهنگسازی شده

 


+ نوشته شده در دوشنبه 86/5/1ساعت 2:38 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

فقط همین یه بار

چند روزیه که این حرفارو با خودم مرور می کنم و عذاب می کشم.....

 نمی خواستم اینجا رو دوباره تبدیل به یه دفترچه خاطرات کنم

 یا بخوام این محیطو آلوده به لحظه هایی بکنم که ارزش موندگاریو ندارن ......

می خوام بگم دل آدم... آدمی که خدا از روح خودش بهش دمیده

 اونی که اشرف مخلوقاته اونی که خدا زمین و آسمونو به خاطرش خلق کرده

 جای نفرت و کینه و غرور  نیست مگه چقد قراره زنده باشیم

 مگه چند روزه دیگه از عمرمون باقیه که اونم اینجوری......

 

باشه اینارو واسه اونی نوشتم که فقط بلده جاده ی نفرتو غرورو تخت ِ گاز بره ...

واسه خودش بِبُره و بدوزه 

هرجوری که دلش خواست در مورد دیگرون قضاوت کنه ....

من که راضی نیستم و هیچوقت نمی بخشم

اسم خودشم میذاره مسلمون....

عزیزِ من همه چی که با نماز اول وقت خوندن درست نمیشه

تو دین ما ...تو عرف ما .....

 حق الناس پس چی میشه؟

 با توام بچه مسلمون... بچه سیّد... که یه وقتایی فکر می کردم

هرکی بچه سیّد باشه یکه

 هرکی تو شناسنامش اسم و لقب سادات و آقا داشته باشه

 میشه بهش خوب فکر کرد میشه روش حسابای خوب کرد ...اما نه ....

اینجوریام که من فکر می کردم نبود

شاید خدا می خواست اینو بهم حالی کنه که ....

میدونی چیه ؟ دلم خیلی پُره  .... فقط نمی خوام آه نکشم

خدایا به اندازه ی دلتنگیه من

  به اندازه ی غمی که بنده هات به دلم میذارن فقط ازت سعادت می خوام

_____________________________________________________________

 

غرضم این نبود که با این نوشته نماز اول وقت خوندن و همخونی ِ با آقامو زیر سوال ببرمو

بی ارزش خطاب کنم .... نه ...

فقط می خواستم اعتراف کنم با اشتباهی که مرتکب شدم


+ نوشته شده در شنبه 86/4/23ساعت 8:56 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

دلواپسی

دلواپسی

 

طرح دلواپسیه جمعه شبارو کی میده؟

پاسخ سوال این پنجره هارو کی میده؟

 

چن تا خط ِ فاصله مونده باید رصد کنیم

چن تا روز خوبو با ندیدنِ تو بد کنیم

 

دلمون خشکیدو بارون نیومد رو تَرَکاش

با چشای روشنت حالمونو ببینی کاش

 

تصویرِ دلهره های بیشما رُ خط بزن

بیا مشقای شبای انتظارُ خط بزن

 

این ورا تاریکه و نور واسه دیدنت کمه

شبو آتیش بزنُ برس به فریاد ِ همه

 

_____________________________

 

 

همیشه میشه از تو گفت

همیشه میشه از تو خوند

میشه هزار بغض غمو

از خلوت ِ خاطره روند

 

تو... تو همین قافیه ای

خیلی عجینی با دلم

وقتی بهت فک می کنم

حل میشه درد و مشکلم

 

گاهی سراغمو بگیر

گاهی به یادِ من بیفت

میون دلواپسیا

تو رو فقط دلم شنفت......

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


+ نوشته شده در جمعه 86/4/22ساعت 8:53 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

تو رفتی

بهترین سلام .... بهترین درود

بهترین ترانه ای که میشود سرود

تقدیم به تو

 

 

 

تو رفتیو دلم شکس

دلم به جاده دل نبس

تو شرجیه باور من

فاصله عین ِ فاجعه س

 

بی تو تو شب پرسِگیام

با غم و غصه همصدام

گریه امونم نمیده

تو خلسه و خلاء رهام

 

ثانیه های بی تو رو

نمیشه پشت سر گذاش

خودت می دونی هیچ کسی

شبیه من دوسِت نداش ......

 

 

تو که رفتی خیلی چیزا عوض  شد .... خیلی لحظه هام خاکستری شدن

تو که رفتی حجم تنهاییمو هیچکس نتونست اندازه بگیره ....

نبض خنده هام نمی زد ....

زندگی شونه خالی کرد ... از من ... از خاطره هام ....

تو که رفتی جاده ها ردّ  پاتو گم کردن .....

تو که رفتی.....

..............تو که رفتی.....

............................تو که رفتی ......

فقط  سکوت کردم   ....  فقط فقط سکوت

همه چی رو سپردم به صاحبش.... به خدا

تو که رفتی فقط سکوت کردم

 و سکوتم ترانه شد .......

 


+ نوشته شده در شنبه 86/4/16ساعت 5:32 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >