سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا ستایش

لب آسمون ترک خورد

با یه ترانه اومدم که چندان بی مناسبت با این روزوشبا نیست

امیدوارم خوشتون بیاد !!!

لب آسمون ترک خورد    

  دلکم غزل غزل مُرد

وقتی شب داش با نگاهش

آفتابو از اینجا می برد

عطش سرخ رسیدن

به تورو همیشه دارم

کاشکی ابر بودمو

میشد تو رو هر دفه ببارم

قطره قطره می چکیدم

به تن سرد و سیاهم

کاشکی که به لطف یادت

کم بشه بارِ گناهم

لب آسمون ترک خورد    

  دلکم غزل غزل مُرد

وقتی شب داش با نگاهش

آفتابو از اینجا می برد

دلم اندازه ی دنیا

قد این شبا گرفته

دوباره یه حس تازه

 تو وجودم پاگرفته

وقتی به ضرح یادت

خودمو دخیل می بندم

دوس دارم با یه اشاره

از زمین کنی بلندم

یه نگا به این ترانه

یه نگا به این دلم کن

منو از خودم بگیرو

لای کفترات ولم کن

 

التماس دعا واسه همه ی نیازمندا به شفا

ممنونم از حضور گرمت

 


+ نوشته شده در دوشنبه 85/11/2ساعت 7:40 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

محرم از راه رسید

محرم از راه رسید بازم هیئت ...تکیه ...سینه زنی ...ماه همدلی ..همراهی ...دوست داشتن ... روزای خاص همیشه بهونه ی خوبی هستن واسه دوستی و دوست داشتن ...واسه شناختن و محک زدن همدیگه ...محرم از راه رسید قراره یه عالم حاتمند حاجت روابشن قراره یه عالمه آرزوی خوب واسه هم داشته باشیم ... خدایا کمک کن ما هم از دوستداران واقعیه امامون باشیم از نظرکرده های اماممون باشیم.. توفیق اینو بهمون بده اشک بریزیم... گرچه آقامون نیازی به اشک و سینه زنیه ما نداره... کمکمون کن عاشق بشیم عاشق بمونیم ...محرم از راه رسید اما من هنوز محکم به زمین چسبیدمو ازش جدا نمی شم... خوب زمینی ام دیگه توقعی بیش از نمیشه داشت ...آقا کمکمون کن ...دسّامونو بگیر ...آقا همه مون محتاج نگاه شماییم ...همه مون دوست داریم دوسمون داشته باشی

 

قسمتی از شعر امشب و فردا از حسان ( حبیب چایچیان) تقدیمتون می کنم

امیدوارم مورد پسند واقع بشه

 

امشب شهادتنامه ی عشاق امضا می شود

فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود

امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود

امشب بود بر پا اگر این خیمه ی ثارالّهی

فردا به دست دشمنان بر کنده از جا می شود

         امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان زین دشت بر پا می شود

.....

تو این شبا که بازار دعا داغه دلتون به خدا نزدیکتره... این شبا که می تونید خدارو به بهترین بنده هاش قسمش بدید زینبِ خوبِ منو فراموش نکنید اون الان تو شرایط سختی قرار گرفته ..واسه شفای زینب... و امثال زینب خیلی خیلی دعا کنید !!!

 ممنونم از حضور گرمت....التماس دعا!!!!!!


+ نوشته شده در جمعه 85/10/29ساعت 3:1 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

از شبونه های بی تو

 گفته بودم با ترانه برمی گردم خواستم سرِ حرفم مونده باشم به خاطر همین دوتا  ترانه از مجموعه ی شبونه های بی تو واستون می نویسم از کاراری جدیدم باشه واسه بعد   آخه فعلا سرم شلوغه یعنی امتحانا شروع شده!!! 

سراب 

اگه بشه تو پستای بعدی  آهنگ اجرای این کارو واستون آپلود می کنم

 تو رو می نویسم از دل ...تو رو می نویسم از جون

تو که لذت سرابی ....واسه تشنه تو بیابون

تو بهونه برا شعرام ... گر چه خیلی دوری از من

هر چی واژه ی قشنگه ...سهم تو واسه نوشتن

من همون مسافری که بی تو مقصد و بلد نیس

من همون غریبه ای که آشنای خوب و بد نیس

من ...تو غربتِ خیالم غیر تو کسی ندارم

دلمو به دسای تو.... به امانت می سپارم

خوش به حال اون دلی که با نگاه تو بلرزه

تو روخواستن یه نیازه که به یه دنیا می ارزه

تو منو بگیر از این خود ...می خوام از تو باشه لبریز

پاک کن از چهره ی زردم جای سیلیای پاییز

من همون که خنده هامو کوه ِغم برده به تاراج

من با این حالِ خرابم به خرابات تو محتاج

من ...تو غربتِ خیالم غیر تو کسی ندارم

دلمو به دسای تو.... به امانت می سپارم

*****

اشک چشم من

 

آهای اشک چشم من ...وقتشه باید بِچِکی

پلای پشت سرم خراب شدن... یکی یکی

بی تفاوتی نگاها رو... نمی تونه... دلم

راه برگشتی نداره... تنها می مونه دلم

باید این پر شده از هرچی گلایه... خالی شه

رو تمومه صفحه های خستگیش.... خط بکشه

آهای اشک چشم من... نوبت توس کاری کنی

برا این دلِ شکسته آبرو داری کنی

با غرور کاغذیم ...حل نمیشه.... مشکل من

بس که بارون نیومد... ترک ترک شد.. دل من

از مرور دفترای خاطره بدم میاد

دیگه از خنده ی هرچی عابره بدم میاد

میل پرواز داره بازوامو قلقلک میده

می خوام اونجایی برم که چشم هیشکی ندیده

آهای اشک چشم من ..منوبه تازگی ببر

بشون اونجایی که هق هقم نمونه بی اثر

 

امیدوارم خوشت اومده باشه

 

 


+ نوشته شده در یکشنبه 85/10/24ساعت 2:45 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

یه تشکر خشک و خالی

من عادت دارم همیشه حرفامو با شعرو ترانه به دیگرون حالی کنم عادت خیلی بدیه ولی هیچوقت از سرم نمی افته آخه زندگی که همش شعر نیس همش ترانه نیس ولی نه ! انگار زندگیه من یه جورایی به اینا گره خورده ....اینا؟!!!! خیلی احساساتی بودنم کاردس آدم میده فقط زجرشو خودت می کشی و بس بی خیال این حرفا ...اومده بودم یه چیزی بنویسم اومده بودم که فقط یه تشکر خشک و خالی بکنم از اونی که این قالب قشنگو واسه وبلاگم طراحی کرده. گفتم یه ترانه... یه شعر.. یه متن ادبی باشه. ولی یادم افتاد این عادتو کم کم باید بذارم کنار و مث یه بچه آدم... درست و حسابی حرفم تو همین یه جمله بزنم

دوست خوبم ممنونم از لطفت واقعا شرمنده کردی

 

شما فکر و ذکرتون جز خودتون هر کسیه

دلتون عادته گل کردن هر اطلسیه...

با ترانه بر می گردم  

 ممنون از حضور گرمت!!!


+ نوشته شده در جمعه 85/10/22ساعت 2:51 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

تازگیا خیلی کم کار شدم

تازگیا خیلی کم کار شدم

چن تا ترانه ی نیمه کاره دارم که خدا کنه زودتر تموم بشن یعنی دلم نمی خواد خودم زورکی تمومشون کنم  منتظر می مونم تا خودش بیاد اینجوری  به دلم می شینه هر وقت تموم بشن   حتما اونارو واستون می نویسم

اینم دوتا شروع نیمه کاره!!!  البته با ملودی کار کردن یه خورده فرق می کنه

تو نشستی رو به روم  ...دیدی اشکامو! دیدی!

خم به ابروت نیومد ...تو منو نفهمیدی ....

 

 

وقت دل کندنِ از تو... وقت مرگ خنده هامه

وقت بی پرده شکستن ...شکل بغضی تو صدامه .....

 

حالا فعلا یه ترانه از ترانه سرای خوب شهیار قنبری که من کاراشو خیلی دوس دارم واستون می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد

پس پشت پنجره عادت مرگه

باغ پاییزیه ما مسلخ برگه

واژه پوسیده دل غزل گرفته

جایی که شبنم گل خودِ تگرگه

وقتی میرغضب خداوند زمینه

وقتی هر شب زده ای ستاره چینه

از تو خوندن از تو سر رفتن و موندن

حیرت و حسرت دیرینه همینه

با تو رفتن تا ته خواب پریا

چه شکوهی داره با تو ...باتو رفتن

تا همیشه حتی تا روز مبادا ....

 

دلم می خواد دفه ی بعد با دست پر بیام تا اون روز ....

ممنون از حضور گرمت

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 85/10/20ساعت 10:0 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

عروسک تنهایی اشتباه بزرگ عمرم بود!!!!

عید غدیرم اومد و رفت نمی دونم عیدیمو گرفتم یانه؟!!!!

زینبِ خوب من عمل شدولی بقیه ش دیگه با خداست

 از ترانه و ترانه سرایی باید بگیم دیگه خداییش ترانه سرا های خوبی دوروبرمون هستن اما چون تو بوق و کَرنا نمی کنن همیشه ناشناخته باقی می مونن اصلا مرام هنرمند جماعت همینه فقط واسه دل خوش کار می کنه و بس خیلی دیگه دارم شعاری حرف می زنم خداییش یه وقتایی اون بعضیام!!! حق دارن دیگه بالاخره زندگی خرج داره آدم باید یه جورایی سرشناس بشه واسه خودش آبرو جم کنه کلاس بذاره اصلا نمی دونم واسه چی دارم اینارو می نویسم شاید به خاطر اینه که اصولا از آدمای اینجوری خوشم میاد آدمایی که دوس دارن همیشه گم باشن دوس دارن اگه کاری می کنن اگه هنری دارن واسه دل خودشون باشه آدمایی که تشنه ی مقام نیستن...

کاش منم اینطوری باشم!! یعنی بشه که بشم!! ولی نه!!! نشد!!!

عروسک تنهایی اشتباه بزرگ عمرم بود!!!! 

 

بازم دوتا ترانه از ش واستون می نویسم

امیدوارم خوشتون بیاد

«خیلی کلاس بالا شدی»

خیلی کلاس بالا شدی با ما دیگه نمی پری

تیپای ناجور می زنی از کی میخوای دل ببری

تو نه با لنز عسلیت که دلو خوب می لرزونه

نه با ریمل، نه خط چش ،نه سایه ونه رژ گونه

تو با بلور باورت تونستی جاشی تو دلم

قرار گذاشتم با خودم همیشه باشی تو دلم

خیلی کلاس بالا شدی با دمِ گردو می شکنی

پالتو چرمی می پوشی عینک دودی می زنی

یادت باشه از اولش ریخت وقیافت این نبود

هیکل ناجور و قناس صورت لک دار و کبود

خیلی مهم نبود برام من خودمو تو تو دیدم

اون وقت برای داشتنت از همه چی دس کشیدم

 

خیلی کلاس بالا شدی حساب نمی آری منو

دیگه خجالت می کشی بگی که دوس داری منو

یه سر به آلبومت بزن چی بودی حالا چی شدی

یه آدم ساده ای با افاده های بیخودی

خودتو قایم میکنی می ترسی نزدیکت بیام

می ترسی تابلو شه بگم اول تو افتادی بپام

خیلی کلاس بالا شدی اما من ازتو بدترم

سربه سر دلم نذار که آبروتو می برم

 

بچه شدی؟ قهر می کنی؟

 

بچه شدى؟ قهر میکنى؟ دوس دارى دنبالت بیام ؟

مث قدیما بت بگم خاطرِ چشماتو میخوام ؟

ناز نگاتو بکشم تا تو یه لبخند بزنى؟

بلند بلند داد بزنم بگم فقط مالِ منى؟

بازم میخواى دعا کنم بدون من سفر نرى ؟

ساکتو قایم بکنم یه وقتى بى خبر نرى؟

بچه شدى ؟قهر میکنى ؟تا من بیام دور و برت ؟

جاى غمارو پاک کنم از دو تا پلکاى ترت؟

چقد بهونه گیر شدى، دلت به این سنگى نبود

اوّلا لاى نفسات، این همه دلتنگى نبود

دیگه تموم شد همه چى این دفه شونه هام شکست

غم دیگه ندیدنت اومد روگونه هام نشست

بچه شدى قهر میکنى دوس دارى منّت بکشم

تو الکى ناز بکنى من امّا حسرت بکشم

نه بابا چون بازى بسِ دیگه بهت را نمىدم

هر چى بوده تموم شده آوانس بیجا نمىدم

خوب اداها تو مىشناسم نمیذارم سیام کنى

بد تو دلت بخندى و یواشکى نگام کنى

دیگه تموم شد همه چى این دفه شونه هام شکست

شعرِ ترِ خدافظى اومد رو گونه هام نشست

چقد خاطره باهاش رقم خورد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دانشگاه! .... خانه ی آفتاب!........

راستی اگه موسیقیه وبلاگمو گوش دادی و یادش افتادی

فا تحه واسه شادیه روحش فراموش نشه!!!

ممنون از حضور گرمت !!!


+ نوشته شده در سه شنبه 85/10/19ساعت 2:57 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

عیدیِ امسال من از آقا

عید غدیر نزدیکه پیشا پیش به همه ی دوستان تبریک میگم عید غدیرو خیلی دوس دارم تو این روز خدا

توفیق دیدار از یه عده آدم خاص رو نصیبمون میکنه آدمایی که شناسنامشون میگه از فامیلای آقامون

هستن بازار عیدی دادن و عیدی گرفتن داغه داغه دوس دارم این عید غدیر مثل عید غدیر پارسال برم

دیدن خودِ آقا برم جمکرون عیدیمو از خودش بگیرم میخوام ازش سلامتیه زینبِ خوبمو عیدی بگیرم

می خوام آرامشو واسه همه ی بستگان زینب عیدی بگیرم روزای سختی رو داره میگذرونه قبلا تو وبلاگم

ازش نوشته بودم دوسه روزدیگه قراره عمل بشه فک کنم شب عید غدیر کاش آقا امسال عیدیِ منو

با لبخند مادرزینب بهم بده

این ترانه رو پیشکش همیشه غایبِ قصه ها میکنم

از شهیار قنبری

یه نفر میاد که من منتظر دیدنشم

یه نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم

خالیه سفرمونو پر از شقایق می کنه

واسه موجای سیا دسّا رو قایق می کنه

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

همیشه غایب من زخمارو مرهم میذاره

همیشه غایب من گریه هامو دوس نداره

نکنه یه وقت نیاد صداش به دادم نرسه

آینه ها سیا بشه کور بشه چشم ستاره

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

زخم این حنجره خسته همیشه غایبه

کلید صندوق دربسته همیشه غایبه

نعره ی اسب سپیده قصه ی مادر بزرگ

بهترین شعرای سر بسته... همیشه غایبه

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

شاید ترانه سرا این ترانه رو به این منظور نگفته باشه

مهم برداشتیه که ازش میشه!!!!

ممنون از حضور گرمت!!!!


+ نوشته شده در شنبه 85/10/16ساعت 12:3 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

ترانه یعنی همین

 ترانه هم واسه خودش عالمیه ها آدم همه جورشو می تونه تجربه کنه

گاهی عشق و گاهی نفرت البته اشتباه محضِ بعضی از آدما اینه

که گهگاه طرفو با نوشته هاش روانکاوی می کنن درصورتی که شاید

یه ترانه ای بشه نوشت که هیچ ربطی به زندگیه شخصیه ترانه سرا نداشته باشه

.....

یه ترانه سرا می شناسم که تازه داره ترانه زندگی می کنه

شاید الان فقط 5 تا ترانه زندگی کرده باشه

نسبت به اونایی که ادعاشو دارن کاراش حرف نداره... خیلی عالیه

واژه هایی که  انتخاب می کنه تا حالا به گوش هیشکی نرسیده

ترانه یعنی همین

اگه بهم اجازه بده حتما معرفیش می کنم و از ترانه هاش واستون می نویسم

فقط می تونم از همینجا بهش بگم

عزیزم دوست دارم موفقیتاتو دست تکون بدم

 

اینم چن تا شروع واسه چن تا ترانه ی جدید از خودم

بذارید پاشو روقلبم بذاره عیبی نداره

بذارید منو دیونه بشماره عیبی نداره

بذارید نگفته هاشو بزنه عیبی نداره

دوباره دلم قراره بشکنه عیبی نداره

اون عزیزتر از عزیزه

باید این اشکا بریزه

پای چشمای قشنگی

که واسه من همه چیزه....

البته این ترانه با ملودی خودش باید خونده شِه که بعدا

کارو به طور کامل معرفی می کنم

......

دوس دارم لحظه ی آخر به هوای تو رهاشم

دوس دارم وقتی میمیرم هنوز عاشق تو باشم...

.......

می دونی چقد می خوامت؟! از همینجا تا ستاره

کاش بفهمی اینو هیشکی قد من دوست نداره....

......

نیمه ی گمشده ی من به تن ترانه بر گرد

تو نباشی که نمیشه شب قصه رو سحر کرد...

مرسی از حضورت


+ نوشته شده در چهارشنبه 85/10/13ساعت 3:52 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

از مجموعه ی عروسک تنهایی

چن وقتیه که از ترانه دور افتادم نه اون به من سر می زنه نه من به اون

موضوع اصلیه این وبلاگ اصلا ترانه س حالا واسه اینکه خیلی ازش دور

نباشم بازم دوتا ترانه از مجموعه ی عروسک تنهایی تقدیمتون می کنم

 

اومد رو دیوار دلم...

اومد رو دیوار دلم دو سه تا خط کشید و رفت

تا اومدم صداش کنم پاش به رکاب رسید و رفت

ردّ شو پاک کرد نکنه یه وقتى پیداش بکنم

شاید خجالت میکشید نگا تو چشماش بکنم

اومد رو دیوار دلم هر چى دلش میخواست نوشت

یه عالم حرف قشنگ از بازیاى سرنوشت

نوشته بود میخواد بره امّا هواش بارونیه

تو قاب خشکل چشاش یه دنیا غم زندونیه

نوشته بود ترسیده که خنده ها مو کم بیاره

یه آلبوم تازه میخواد تا پیش چشماش بذاره

خیلى بلاس، خوب میدونه چه جورى خامم بکنه

با حرفاى صد تا یه غاز یه جورى رامم بکنه

انگارى بى گناهیشو میخواست بهم حالى کنه

میخواست با این دو سه تا خط عقده ها شو خالى کنه

میخواست همه تقصیرارو رو کول قسمت بذاره

رو حسّ کهنه دلم بیخودى قیمت بذاره

خیلى بلاس خوب میدونه، با من چه جورى تا کنه

خوب بلده با خنده هاش مشت غمارو وا کنه

اومد رو دیوار دلم اسمشو جا گذاشت و رفت

اومد رو دیوار دلم چند تا ترانه کاشت و رفت

رفت که بمونه تا ابد تو ضربان و نفسام

برا همیشه جا گرفت تو ذهن لحظه لحظه هام

 زنگ تفریح دلم

زنگ تفریح دلم یه لحظه با تو بودنه

همه دلخوشیام از تو غزل سرودنه

خستگیم در میره وقتى که صداتو میشنوم

وقتى آهنگِ قشنگِ نفساتو میشنوم

این همه ملودى تازه دارى تو گفته هات

ساز خنده هامو هى کوک میکنى با اون چشات

زنگ تفریح دلم همیشه از تو گفتنه

از نگاه آشنات حرف جدید شنفتنه

ابرا دور میشن اگه این ورا آفتابى بشى

باعث ذوب شدن این همه بى خوابى بشى

دیگه هیچ بغضى نمی مونه که بى تو بشکنه

غمى نیست تا که کسى ریشه شو از جا بکنه

حالم این روزا که هستى از همیشه بهتره

هر چى میگذره برا من خاطرت عزیزتره

زنگ تفریح دلم! تو رو خدا پیشم بمون

این شبادلهره رو از تو ترانه هام بخون

نذار این بغض قدیمى دلمو لگد کنه

جلو راه همه دلخوشیا مو سد کنه

امیدوارم خوشتون اومده باشه


+ نوشته شده در شنبه 85/10/9ساعت 2:29 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

جمله های آموزنده

چن وقتی بود که واسه آروم کردن دلم به جمله های آموزنده و قشنگ از نویسنده های مشهور

پناه برده بودم نویسنده هایی مثل وین دایر شوپنهاور جبران خلیل جبران و...

اما امروز برحسب تصادف چشمم خورد به چن تا حدیث قشنگ از امام علی (ع)

خیلی به دلم نشست حیفم اومد اونارو اینجا ننویسم

آدمی به گفتارش سنجیده می شودو به رفتارش ارزیابی می گردد

چیزی بگو که کفه ی سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت

رفتارت بالا رود

 

 هیچ شرافتی مانند فروتنی نیست

برای مشاورت خردمندان را برگزین تا از ملامت وندامت در امان باشی

نالایق کسی است که نتواند دوست پیدا کند

و نالایقتر کسی ست که دوست خود را از دست بدهد

گرانبها ترین متاع ها عقل است بزرگترین فقر ها احمقی موحش ترین وحشتها عجب

و گرامی ترین پیشه ها حسن خلق است

همیشه حرفای خوب رو از آدمای خوب میشه شنید !!!!

امیدوارم شماهم  خوشتون اومده باشه

یه نوشته از شوپنهاور

وقایع خوش زندگی مثل درختان سبز و خرمی است که

وقتی از دور نظاره شان می کنیم خیلی زیبا به نظر می رسند

ولی به مجرد اینکه نزدیکشان شده و داخلشان می رویم

زیباییشان هم از بین می رود شما در این بین نمی توانید

بفهمید زیبایی اش به کجا رفته آنچه می بینید چند درخت خواهد بود و بس

یه نوشته از وین دایر

اگر مشکلی داری به خاطر طرز فکر توست و تنها راهی که می توانی

مشکلات را برای همیشه حل کنی این است که طرز فکرت را تغییر دهی


+ نوشته شده در پنج شنبه 85/10/7ساعت 10:37 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >