سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا ستایش

یه ترانه

 

 سلام

چن روزی بود که به خودم و شما سر نزده بودم

خیلی دلم تنگ شده بود واسه

 صفحه هایی که به دلتون رنگ می زنید !!!

_______________________________

یه ترانه تقدیمتون می کنم

از دفتر

شبونه های بی تو

امیدوارم خوشتون بیاد

_________________________________

پاشو برو

 حال منم مث خودت اونقدا تعریف نداره

یه تن ِ پوسیده دارم با یه دل تیکه پار ه

خیال نکن سوزوندمت .... خیال نکن رفتی زِ یاد

هر چی سرِ تو اومده.... سرِ منم داره میاد

دل ندارم ببینم اشکای تو رو

بسه دیگه... پاشو برو ...پاشوبرو

برو تا بیت هر غزل معنیه چشمای تو شه

بذار غم ندیدنت منو به آتیش بکشه

برو بذار تموم بشه... بذار به دردم بمیرم

تقاص این زندگی رو از دل تنگم بگیرم

دل ندارم بینم اشکای تورو

بسه دیگه.... پاشو برو.... پاشو برو

خیال نکن فقط تویی ...منم دچارم مث تو

منم تو خلوت خودم ابر بهارم مث تو

خیره شدن به عکس ماه گونه ها مو تر می کنه

شب هیجانِ با تورو همیشه بیشتر می کنه

 

دل ندارم ببینم اشکای تورو

بسه دیگه.... پاشو برو.... پاشو برو

آهنگساز تنظیم کننده و خواننده

احسان پهلوانزاده


+ نوشته شده در یکشنبه 85/11/29ساعت 4:55 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

به دلای محرمیه ما نگاه کن آقا ....

____________________________

چشم یعقوبیه عالم به تماشای سپیده

بوی پیراهن یوسف به مشام دل رسیده

_____________________________

 

خیلی دلامون گرفته آقا ...دیگه وقتشه ...

کاش اللهم عجل لولیک الفرج های ما به گوش جمعه ی ظهورت برسه آقا ...

____________________________________________________

 

آقا چقدر انتظارت رو آه بکشیم ...

دیگه وقتشه ...دیگه وقتشه ....

______________________________

چشمای بارونیه مارو جدی بگیر ما ملتمسانه اومدنت رو می باریم !!!!!!!!!!!

_______________________________

به دلای محرمّیه ما نگاه کن آقا ....

_____________

یه سه شنبه ی دیگه ...محرم ... با یه دنیا حسرت ...

آقا دلم قد این روزا گرفته ...

 

 

 


+ نوشته شده در سه شنبه 85/11/24ساعت 10:11 صبح توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

دوتا ترانه

 

با دوتا ترانه اومدم ...امیدوارم مورد پسند واقع بشه!!!

غزلبهونه

ای غزلبهونه ی چشمای خیس

بیا اسمتو رو قلبم بنویس

می خوام از هر نفست جاری بشم

کسی مث تو  تو دنیا دیگه نیس

 

حالا که نوبت رفتنه منه

داره بارون به تنم دس می زنه

از تو و روزای رفتمون فقط

یه سبد ترانه همراه منه

 

دیگه پنجره دل از من می بره

جاده می خواد قدمامو بشمره

کاش یکی بیاد منو پیدا کنه

این دل تنها به دردش بخوره.....

 

هر دومون خیلی کمیم

 

تو شلوغیه زمین

مادوتا مث همیم

واسه ی یکی شدن

هردومون خیلی کمیم

 

هردو از جنس شبیم

هردوتیره ایم و تار

تو سراب دلمون

نداریم فصل بهار

 

دسّمون نمی رسه

حتی به یه روزنه

کی شبو از دلمون

می تونه پس بزنه

 

دوتا زندونی دارن

توقفس دق می کنن

پشت میله ها چه جور

همو عاشق می کنن؟!


+ نوشته شده در پنج شنبه 85/11/12ساعت 12:1 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

لب آسمون ترک خورد

با یه ترانه اومدم که چندان بی مناسبت با این روزوشبا نیست

امیدوارم خوشتون بیاد !!!

لب آسمون ترک خورد    

  دلکم غزل غزل مُرد

وقتی شب داش با نگاهش

آفتابو از اینجا می برد

عطش سرخ رسیدن

به تورو همیشه دارم

کاشکی ابر بودمو

میشد تو رو هر دفه ببارم

قطره قطره می چکیدم

به تن سرد و سیاهم

کاشکی که به لطف یادت

کم بشه بارِ گناهم

لب آسمون ترک خورد    

  دلکم غزل غزل مُرد

وقتی شب داش با نگاهش

آفتابو از اینجا می برد

دلم اندازه ی دنیا

قد این شبا گرفته

دوباره یه حس تازه

 تو وجودم پاگرفته

وقتی به ضرح یادت

خودمو دخیل می بندم

دوس دارم با یه اشاره

از زمین کنی بلندم

یه نگا به این ترانه

یه نگا به این دلم کن

منو از خودم بگیرو

لای کفترات ولم کن

 

التماس دعا واسه همه ی نیازمندا به شفا

ممنونم از حضور گرمت

 


+ نوشته شده در دوشنبه 85/11/2ساعت 7:40 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

محرم از راه رسید

محرم از راه رسید بازم هیئت ...تکیه ...سینه زنی ...ماه همدلی ..همراهی ...دوست داشتن ... روزای خاص همیشه بهونه ی خوبی هستن واسه دوستی و دوست داشتن ...واسه شناختن و محک زدن همدیگه ...محرم از راه رسید قراره یه عالم حاتمند حاجت روابشن قراره یه عالمه آرزوی خوب واسه هم داشته باشیم ... خدایا کمک کن ما هم از دوستداران واقعیه امامون باشیم از نظرکرده های اماممون باشیم.. توفیق اینو بهمون بده اشک بریزیم... گرچه آقامون نیازی به اشک و سینه زنیه ما نداره... کمکمون کن عاشق بشیم عاشق بمونیم ...محرم از راه رسید اما من هنوز محکم به زمین چسبیدمو ازش جدا نمی شم... خوب زمینی ام دیگه توقعی بیش از نمیشه داشت ...آقا کمکمون کن ...دسّامونو بگیر ...آقا همه مون محتاج نگاه شماییم ...همه مون دوست داریم دوسمون داشته باشی

 

قسمتی از شعر امشب و فردا از حسان ( حبیب چایچیان) تقدیمتون می کنم

امیدوارم مورد پسند واقع بشه

 

امشب شهادتنامه ی عشاق امضا می شود

فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود

امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود

امشب بود بر پا اگر این خیمه ی ثارالّهی

فردا به دست دشمنان بر کنده از جا می شود

         امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان زین دشت بر پا می شود

.....

تو این شبا که بازار دعا داغه دلتون به خدا نزدیکتره... این شبا که می تونید خدارو به بهترین بنده هاش قسمش بدید زینبِ خوبِ منو فراموش نکنید اون الان تو شرایط سختی قرار گرفته ..واسه شفای زینب... و امثال زینب خیلی خیلی دعا کنید !!!

 ممنونم از حضور گرمت....التماس دعا!!!!!!


+ نوشته شده در جمعه 85/10/29ساعت 3:1 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

از شبونه های بی تو

 گفته بودم با ترانه برمی گردم خواستم سرِ حرفم مونده باشم به خاطر همین دوتا  ترانه از مجموعه ی شبونه های بی تو واستون می نویسم از کاراری جدیدم باشه واسه بعد   آخه فعلا سرم شلوغه یعنی امتحانا شروع شده!!! 

سراب 

اگه بشه تو پستای بعدی  آهنگ اجرای این کارو واستون آپلود می کنم

 تو رو می نویسم از دل ...تو رو می نویسم از جون

تو که لذت سرابی ....واسه تشنه تو بیابون

تو بهونه برا شعرام ... گر چه خیلی دوری از من

هر چی واژه ی قشنگه ...سهم تو واسه نوشتن

من همون مسافری که بی تو مقصد و بلد نیس

من همون غریبه ای که آشنای خوب و بد نیس

من ...تو غربتِ خیالم غیر تو کسی ندارم

دلمو به دسای تو.... به امانت می سپارم

خوش به حال اون دلی که با نگاه تو بلرزه

تو روخواستن یه نیازه که به یه دنیا می ارزه

تو منو بگیر از این خود ...می خوام از تو باشه لبریز

پاک کن از چهره ی زردم جای سیلیای پاییز

من همون که خنده هامو کوه ِغم برده به تاراج

من با این حالِ خرابم به خرابات تو محتاج

من ...تو غربتِ خیالم غیر تو کسی ندارم

دلمو به دسای تو.... به امانت می سپارم

*****

اشک چشم من

 

آهای اشک چشم من ...وقتشه باید بِچِکی

پلای پشت سرم خراب شدن... یکی یکی

بی تفاوتی نگاها رو... نمی تونه... دلم

راه برگشتی نداره... تنها می مونه دلم

باید این پر شده از هرچی گلایه... خالی شه

رو تمومه صفحه های خستگیش.... خط بکشه

آهای اشک چشم من... نوبت توس کاری کنی

برا این دلِ شکسته آبرو داری کنی

با غرور کاغذیم ...حل نمیشه.... مشکل من

بس که بارون نیومد... ترک ترک شد.. دل من

از مرور دفترای خاطره بدم میاد

دیگه از خنده ی هرچی عابره بدم میاد

میل پرواز داره بازوامو قلقلک میده

می خوام اونجایی برم که چشم هیشکی ندیده

آهای اشک چشم من ..منوبه تازگی ببر

بشون اونجایی که هق هقم نمونه بی اثر

 

امیدوارم خوشت اومده باشه

 

 


+ نوشته شده در یکشنبه 85/10/24ساعت 2:45 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

یه تشکر خشک و خالی

من عادت دارم همیشه حرفامو با شعرو ترانه به دیگرون حالی کنم عادت خیلی بدیه ولی هیچوقت از سرم نمی افته آخه زندگی که همش شعر نیس همش ترانه نیس ولی نه ! انگار زندگیه من یه جورایی به اینا گره خورده ....اینا؟!!!! خیلی احساساتی بودنم کاردس آدم میده فقط زجرشو خودت می کشی و بس بی خیال این حرفا ...اومده بودم یه چیزی بنویسم اومده بودم که فقط یه تشکر خشک و خالی بکنم از اونی که این قالب قشنگو واسه وبلاگم طراحی کرده. گفتم یه ترانه... یه شعر.. یه متن ادبی باشه. ولی یادم افتاد این عادتو کم کم باید بذارم کنار و مث یه بچه آدم... درست و حسابی حرفم تو همین یه جمله بزنم

دوست خوبم ممنونم از لطفت واقعا شرمنده کردی

 

شما فکر و ذکرتون جز خودتون هر کسیه

دلتون عادته گل کردن هر اطلسیه...

با ترانه بر می گردم  

 ممنون از حضور گرمت!!!


+ نوشته شده در جمعه 85/10/22ساعت 2:51 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

تازگیا خیلی کم کار شدم

تازگیا خیلی کم کار شدم

چن تا ترانه ی نیمه کاره دارم که خدا کنه زودتر تموم بشن یعنی دلم نمی خواد خودم زورکی تمومشون کنم  منتظر می مونم تا خودش بیاد اینجوری  به دلم می شینه هر وقت تموم بشن   حتما اونارو واستون می نویسم

اینم دوتا شروع نیمه کاره!!!  البته با ملودی کار کردن یه خورده فرق می کنه

تو نشستی رو به روم  ...دیدی اشکامو! دیدی!

خم به ابروت نیومد ...تو منو نفهمیدی ....

 

 

وقت دل کندنِ از تو... وقت مرگ خنده هامه

وقت بی پرده شکستن ...شکل بغضی تو صدامه .....

 

حالا فعلا یه ترانه از ترانه سرای خوب شهیار قنبری که من کاراشو خیلی دوس دارم واستون می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد

پس پشت پنجره عادت مرگه

باغ پاییزیه ما مسلخ برگه

واژه پوسیده دل غزل گرفته

جایی که شبنم گل خودِ تگرگه

وقتی میرغضب خداوند زمینه

وقتی هر شب زده ای ستاره چینه

از تو خوندن از تو سر رفتن و موندن

حیرت و حسرت دیرینه همینه

با تو رفتن تا ته خواب پریا

چه شکوهی داره با تو ...باتو رفتن

تا همیشه حتی تا روز مبادا ....

 

دلم می خواد دفه ی بعد با دست پر بیام تا اون روز ....

ممنون از حضور گرمت

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 85/10/20ساعت 10:0 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

عروسک تنهایی اشتباه بزرگ عمرم بود!!!!

عید غدیرم اومد و رفت نمی دونم عیدیمو گرفتم یانه؟!!!!

زینبِ خوب من عمل شدولی بقیه ش دیگه با خداست

 از ترانه و ترانه سرایی باید بگیم دیگه خداییش ترانه سرا های خوبی دوروبرمون هستن اما چون تو بوق و کَرنا نمی کنن همیشه ناشناخته باقی می مونن اصلا مرام هنرمند جماعت همینه فقط واسه دل خوش کار می کنه و بس خیلی دیگه دارم شعاری حرف می زنم خداییش یه وقتایی اون بعضیام!!! حق دارن دیگه بالاخره زندگی خرج داره آدم باید یه جورایی سرشناس بشه واسه خودش آبرو جم کنه کلاس بذاره اصلا نمی دونم واسه چی دارم اینارو می نویسم شاید به خاطر اینه که اصولا از آدمای اینجوری خوشم میاد آدمایی که دوس دارن همیشه گم باشن دوس دارن اگه کاری می کنن اگه هنری دارن واسه دل خودشون باشه آدمایی که تشنه ی مقام نیستن...

کاش منم اینطوری باشم!! یعنی بشه که بشم!! ولی نه!!! نشد!!!

عروسک تنهایی اشتباه بزرگ عمرم بود!!!! 

 

بازم دوتا ترانه از ش واستون می نویسم

امیدوارم خوشتون بیاد

«خیلی کلاس بالا شدی»

خیلی کلاس بالا شدی با ما دیگه نمی پری

تیپای ناجور می زنی از کی میخوای دل ببری

تو نه با لنز عسلیت که دلو خوب می لرزونه

نه با ریمل، نه خط چش ،نه سایه ونه رژ گونه

تو با بلور باورت تونستی جاشی تو دلم

قرار گذاشتم با خودم همیشه باشی تو دلم

خیلی کلاس بالا شدی با دمِ گردو می شکنی

پالتو چرمی می پوشی عینک دودی می زنی

یادت باشه از اولش ریخت وقیافت این نبود

هیکل ناجور و قناس صورت لک دار و کبود

خیلی مهم نبود برام من خودمو تو تو دیدم

اون وقت برای داشتنت از همه چی دس کشیدم

 

خیلی کلاس بالا شدی حساب نمی آری منو

دیگه خجالت می کشی بگی که دوس داری منو

یه سر به آلبومت بزن چی بودی حالا چی شدی

یه آدم ساده ای با افاده های بیخودی

خودتو قایم میکنی می ترسی نزدیکت بیام

می ترسی تابلو شه بگم اول تو افتادی بپام

خیلی کلاس بالا شدی اما من ازتو بدترم

سربه سر دلم نذار که آبروتو می برم

 

بچه شدی؟ قهر می کنی؟

 

بچه شدى؟ قهر میکنى؟ دوس دارى دنبالت بیام ؟

مث قدیما بت بگم خاطرِ چشماتو میخوام ؟

ناز نگاتو بکشم تا تو یه لبخند بزنى؟

بلند بلند داد بزنم بگم فقط مالِ منى؟

بازم میخواى دعا کنم بدون من سفر نرى ؟

ساکتو قایم بکنم یه وقتى بى خبر نرى؟

بچه شدى ؟قهر میکنى ؟تا من بیام دور و برت ؟

جاى غمارو پاک کنم از دو تا پلکاى ترت؟

چقد بهونه گیر شدى، دلت به این سنگى نبود

اوّلا لاى نفسات، این همه دلتنگى نبود

دیگه تموم شد همه چى این دفه شونه هام شکست

غم دیگه ندیدنت اومد روگونه هام نشست

بچه شدى قهر میکنى دوس دارى منّت بکشم

تو الکى ناز بکنى من امّا حسرت بکشم

نه بابا چون بازى بسِ دیگه بهت را نمىدم

هر چى بوده تموم شده آوانس بیجا نمىدم

خوب اداها تو مىشناسم نمیذارم سیام کنى

بد تو دلت بخندى و یواشکى نگام کنى

دیگه تموم شد همه چى این دفه شونه هام شکست

شعرِ ترِ خدافظى اومد رو گونه هام نشست

چقد خاطره باهاش رقم خورد!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دانشگاه! .... خانه ی آفتاب!........

راستی اگه موسیقیه وبلاگمو گوش دادی و یادش افتادی

فا تحه واسه شادیه روحش فراموش نشه!!!

ممنون از حضور گرمت !!!


+ نوشته شده در سه شنبه 85/10/19ساعت 2:57 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

عیدیِ امسال من از آقا

عید غدیر نزدیکه پیشا پیش به همه ی دوستان تبریک میگم عید غدیرو خیلی دوس دارم تو این روز خدا

توفیق دیدار از یه عده آدم خاص رو نصیبمون میکنه آدمایی که شناسنامشون میگه از فامیلای آقامون

هستن بازار عیدی دادن و عیدی گرفتن داغه داغه دوس دارم این عید غدیر مثل عید غدیر پارسال برم

دیدن خودِ آقا برم جمکرون عیدیمو از خودش بگیرم میخوام ازش سلامتیه زینبِ خوبمو عیدی بگیرم

می خوام آرامشو واسه همه ی بستگان زینب عیدی بگیرم روزای سختی رو داره میگذرونه قبلا تو وبلاگم

ازش نوشته بودم دوسه روزدیگه قراره عمل بشه فک کنم شب عید غدیر کاش آقا امسال عیدیِ منو

با لبخند مادرزینب بهم بده

این ترانه رو پیشکش همیشه غایبِ قصه ها میکنم

از شهیار قنبری

یه نفر میاد که من منتظر دیدنشم

یه نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم

خالیه سفرمونو پر از شقایق می کنه

واسه موجای سیا دسّا رو قایق می کنه

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

همیشه غایب من زخمارو مرهم میذاره

همیشه غایب من گریه هامو دوس نداره

نکنه یه وقت نیاد صداش به دادم نرسه

آینه ها سیا بشه کور بشه چشم ستاره

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

زخم این حنجره خسته همیشه غایبه

کلید صندوق دربسته همیشه غایبه

نعره ی اسب سپیده قصه ی مادر بزرگ

بهترین شعرای سر بسته... همیشه غایبه

مث یه معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقونه گفتن بلده

شاید ترانه سرا این ترانه رو به این منظور نگفته باشه

مهم برداشتیه که ازش میشه!!!!

ممنون از حضور گرمت!!!!


+ نوشته شده در شنبه 85/10/16ساعت 12:3 عصر توسط یلدا ستایش نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >